• وبلاگ : جان آشنا
  • يادداشت : روز خرمشهر،روز پدر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    نه اتفافا خيلي دوست داشتم دوباره ببينمت ازت تشکر کنم .بابا همين که شما ها اومديد و يک کم به فکر ما بوديد خيلي بامراميد !
    ولي هنوزم هرازچندگاهي بهش فکر مي کنم و باز مي فهمم چه قد اين مسئله روش کار کردن لازمه !
    ايشالا بازم بيايد مدرسه ببينمتون !
    پاسخ

    منم خيلي دلم مي خواست مي شد مي اومدم مي ديدمتون که هم معذرت خواهي مي کردم که کار نصفه موند هم دعواتون مي کردم که واسه دست گرمي هم شده هيچي ننوشتيد:دي...البته واقعا کار زياد مي خواست اون موضوع که وقتش نشد....منم جوري زير فشار درسا له شدم که ديگه نتونستم بيام مدرسه،ولي انشاءالله يه روز ميايم که شما رو تو کسوت خوف انگيز پيش دانشگاهي ببينيم؛)