داشتم يکي از خاطره هاتو ميخوندم ... تهش نوشته بودي ... : دوست و نوه ي عزيزت ! انقدر دلم واسه مامان بزرگ بودن تنگ شد که نگو !!!
يادش گرامي و خدا روحش را شاد کند !
آره طهور جان خودت شرو كن و جاي مصراع ها رو حتما عوض كن... و من با "ر" خواهم گفت: رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود/ رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود!!! و ما رهروان گروه اوليم!
قرار بود اينا رو تو يك نظر بگم نمي دونم چي شد دوتا شد؟! حالا تو به يه دونه بودن خودت ببخش:)
بيا بيا كه تويي جان جان جان سماع/هزار شمع منور به خاندان سماع
چو صد هزار ستاره زتوست روشن دل/بيا كه ماه تمامي در آسمان سماع
-----------------------------------------------
بيا بيا كه تويي جان جان جان سماع/بيا كه سرو رواني به بوستان سماع
بيا كه چون تو نبودست و هم نخواهد بود/بيا كه چون تو نديده ست ديدگان سماع
آقا بازم بگم ختم به "ع"؟ كه تو مشاعره اين بيت تو دلت نمونه؟
سلام رفيق! دلمون سخت مشاعره خواست... اونم دم در دانشگاه زير بارون در انتظار رسيدن آژانس و دل دل دلي تو..! اصلا تو شرو كن!
آخي ... باباخانوم ! الان که نگاه مي کنم مي بينم چه طيف دوستايي داشتم تو زندگي 19 سالم ... هه!
حتي دعوايي هم توشون بوده !
حتي !
تا عمر داشتيم تو حاطر جواب بودي و من سکوت بلد ... بگذار يک بار من نقشت را بازي کنم:
صداي رساي " زن " معتقد صداي اعتقاد است ، نه عربده ي ريا !
و اگر حق بود که جملگي عبادات در خلوت و خاموشي انجام گيرد و به زمزمه يادر دل اذان را بر بلنداي مناره ها نمي گفتند با صوت بلند دل نشين پرطنين ، ...
نمي دانم چرا به جاي فلک بي اعتبار گاهي هوس ميکنم بگويم روزگار غدار !!! حتي به جاي غ با ق بنويسمش!
ولي در کل ... ما ازان جايي که جزو بدگويان حسنک وزيريم ...
اعتبار فلک را از مزرعه براي آخرت بودنش مي دانيم و هي هي بهش بد و بيراه هم اگر بگوييم گاهي ... ولي نا اميد نمي شويم و باز بذر مي کاريم و از همان بذر که مي کاريم هم به زمين زراعتمان اعتبار مي دهيم ... هم به آخرتمان ... هم به مشاعره يمان !
بعله !
اين جور آدم هايي هستيم ما بد گويان پشت سر حسنک وزير و جلوي رويش هم !