من يک " او" دارم که خيلي پيش خودم ازش تعريف مي کنم
يک " او" ي دور که وقتي کوچ کنم به سمتش،
مي شود همان " تو" ي نزديک به "خودم"............
نه ،من يک "او" دارم که همه چيز من است از اويم،به سوي اويم،يک "او"ي خيييييييييييييييلي خييييييلي نزديک،به سويش کوچ کنم يا نکنم "او" همواره"تو" ي نزيکِ من است،قدرش را بدانم يا ندانم،باز از آنِ من است...........
اين"من"بسيار خوشحال است که "خودش" را طفلکانه در آغوش "او"ي نزديک رها کرده است. "او"ي دور نداريم "او"نزديکِ نزديک است