سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعضی وقت ها دوست دارم کلمه ها را ردیف کنم و حرف ها را سرهم تا بنویسم.

بهتر است بگویم بعضی وقت ها دیوانه وار دوست دارم بنویسم یا بخوانم؛فرقی ندارد چی، فقط دلم می خواهد کلمه ها،خوب بهم بچسبند.

وقتی کلمه ها ،خوب بهم می چسبند انگار به پرنده ی گلی فوت شده و روح گرفته. بعد هم پرواز می کند توی ذهن ما....

باید کلمه های خوب را پیدا کردو گذاشت کنارهم و لحنِ شیرین ، می شود همان فوتی که می رود لابه لایشان. دندانه ها را بهم وصل می کند،"الف" ها به نفسش قد می کشند، نقطه ها عمیق می شوند، "ه" ها برایت چشم باز می کنند، "ر" ها خودشان را لوس می کنند،....خلاصه همه چیز جان می گیرد. جان شیرین و قشنگ! امّا اصلا و ابدا پز نمی آید که من چه نوشته قشنگی هستم!

بعضی نوشته ها پز دارند. آدم رغبت نمی کند برود لابه لایشان بگردد و طرح دوستی بریزد. بس که صاحب نوشته جوری تراش کاریش کرده تا رو به روی تو یک فیگور سخت و مناسب بگیرد.

واقعیت این است که گاهی بخاطرسوژه نمی نویسم بلکه بخاطر نوشتن دنبال سوژه می گردم.فقط به عشق اینکه معجزه ی جمله ها را دوباره ببینم.

این خاصیت دنیاست که معجزه های قشنگی دارد. مثل همین نوشتن، می تواند آنقدر شیرین شود که حتی اصالت را از موضوع و مفهوم بگیرد.بهتر است اسمش را نگذارم معجزه. این ها بچه ساحره های دنیایند شاید.( نوشتن، فیلم، شعر،......خلاصه هرگونه روایت و هنر.)

.

.

.

.

توی دنیا به یک باره آدم هایی متولد می شوند که معجزه ی مغزهای پرشگفتی شان، چوب و طناب تمام این ساحره ها_که جان شیرین می دهند ولی آنی_ را می بلعد، می زند زیر کاسه کوزه ی آنهایی که زیادی جمله هایشان را سوهان کشیدند تا مانکن مفهومشان قبل از هر گونه دلبری ،به قدری لاغر شود که بمیرد.

بعضی ها یک دست در آسمان دارند، یک دست در زمین.

اگر بخواهیم درست حساب کنیم آ ن ها پیغمبر کلمات و مفاهیم اند.

وحی مفاهیم توی دلشان قالب های تازه می گیرد و به ما می رسد.

وقتی با آن ها روبرو هستی درعجبی که توی کلمات و تعبیرات معجره گونه شان غرق شوی یا بپری به هوای رسیدن به روح در اوجشان.

آنها پیغمبر کلمات و مفاهیم اند،

خاک دل می شکافند،

بذر فهم می کارند

ولحن کلامشان، نهال ماندگاری توی وجودت می شود.


+ تاریخ یکشنبه 91/5/8ساعت 8:16 عصر نویسنده طهورا | نظر