تا از تو جدا شده است آغوش مرا/بي گريه کسي نديده خاموش مرا............"من" از کجا خبر داري که هم راه بندان است هم دل گرفتگي هم دوري؟:-(((((

بچه فرار کن،مامانت اومد!

استاد دانشگاه کجا بود بابا!...........همينجوري هي مياد مي گه خاله،چرا مامان من انقدر خسيسه،چرا شما انقدر مهربونيد؟اخلاق و رفتارِ درست کدومه؟منم بهش مي گم مامانت از بچگي اين مدلي بود،عوضش خدا خاله به اين خوبي سر راهت قرار داد که تربيتت دچار مشکل نشه!:دي

2:30 نبود که.تازه اون موقع تو راه بودم.بين دو سه جا شک داشتم.دانشگاه تهران دور بود واسم،گفتم خدا رو چه ديدي،پناهيان شايد نره دانشگاه تهرانو بياد کلبه ي فقرا:دي....الانم که بهترين دوران زندگيته کلک؛) البته بهتراز الان،زمانيه که دخترت در جوار بنده،علم و ادب و تربيت را تحصيل بنمايد!(انشاءالله)

اجق وجق يعني خوب و قشنگ و دوست داشتني و.....مي دونم:دي.......از ذهنم پاک نشدنيه.خيلي خوب بود،مثل بيد لرزيدن و دعا خوندن و از گشنگي ضعف رفتن و مغز و تخم مرغ،کره خرما خوردن و......ازهمه بهترش،صداي دعا خوندن پناهيان:)

منم اين استادمونو خيلي خيلي خيلي دوست دارم.....چند وقت پيش داشتم فکر مي کردم شما دلتون واسه اون زمانايي که رياضي مي خونديد و باهاش سرو کله مي زديد،تنگ نشده؟......راستي چه جوريه که رياضي ها فيزيک کوانتوم دارند؟