• وبلاگ : جان آشنا
  • يادداشت : فرحزاد
  • نظرات : 3 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ستاره 
    بعله ... کي جرات داره اهميت جناب ف رو زير سوال ببره ... کي جرات داره واقعا ؟؟؟؟
    :))))
    پاسخ

    جاي بشري خالي
    + هزار 
    منم اول خوندم فرخزاد گرچه هيچ علاقه اي بهش ندارم و تو ضمير ناخودآگاهمم فکر نميکنم زياد وجود داشته باشه ...
    عجيبه !
    پاسخ

    فرح يا فرخ....اون چيزي که مهمه "ف"ه؛)
    + محد 

    تو ف گفتي و بردي فرحزادم رفيق...

    په پي نوشت؟! پي ننوشت؟

    پاسخ

    پي بدبختيا ي ديگه بودم،نشد برم پي پينوشت،اين شد که شد پي ننوشت.
    + نيکي 
    سلام ...خوبين ؟ اين نوشته هاتون خيلي قشنگن ...
    منم وقتي 5 سالم بود ، بعد از شيش ماه که رفته بوديم پيش بابام ، بابام يه مجسمه ي يه دختر سياه پوست با لباس محلي سرخ آبي رو بهم داد . مي گفت چون ديدم شبيه توئه برات خريدم (!!!)
    حالا به عنوان يه يادگاري ک خيلي دوستش داشتم دست دختر عممه. پيش خودمون بمونه ، ولي گاهي وقتا منم دلم مي خواد برم اونو برگردونم پيش خودم ...دلم مي خوادش ... منو ياد خاطرات يه دوره از زندگي 5 سالگيم ميندازه يا مينداخت (نمي دونم !)
    پاسخ

    سلام....خوبم.شما خوبي معمار؟:)....پيشنهاد من اينه که يواشکي مجسمه رو بر داري بياري پيش خودت.گاهي لذتي که در اين نوع از سرقت ها هست در هيچ نو هديه گرفتني نيست:دي.....من خودم در اکثر موارد آدم سخاوتمندي نيستم!
    + ستاره 
    ف ...
    پاسخ

    فرحزاد:دي
    + زهرا 

    طهورا عالي بود...

    ياد دفتر خاطراتم اشيا يادگاري ته کمد افتادم و دلم براي تنهاييشون سوخت

    خيلي وقته حتي نيم نگاهي بهشون نکردم

    طهورا کلامت خيلي جذابوگيراست

    ر نوشتتو دوسه بار ميخونم

    واقعا افرين

    بسي جاي تحسين دارد....

    پاسخ

    به قولي محد:مشوقم تويي!:)....حالا در ازاي اين بهم مکانيک ياد بده؛)