انگار، انتظارم از رفتن خونه پدري ديدن عزيزي ست که بودنش - چه خواب چه بيدار...- هميشه دل گرمي بوده ؛ هر چند قدر ندونستيم ...
انگار ..
ت ک ت ک نگاه ها رو به رويم هستند
وقتي غبار فراموشي از ذهنم کنار مي ره ... ؛
يا زينب