سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بخشی از صحبت ها ی آقا در جمع مردم آذربایجان:

 

تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته ای، با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره درخصوص موضوع هسته ای، گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم.


ایشان افزودند: نشانه های خوشبین نبودن، اکنون در حال آشکار شدن است و دلیل بارز آن هم، اظهارات سخیف و توهین آمیز سناتورها و مقامات امریکایی بر ضد ملت ایران است.


رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: البته ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن امسال، پاسخ این اهانت ها را داد و به مقامات امریکایی تو دهنی زد.


حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: یکی از علت های حضور گسترده تر و پرشورتر ملت در راهپیمایی 22 بهمن، گستاخی، زیاده خواهی، بی ادبی و پررویی مقامات امریکایی بود که مردم با غیرت دینی خود به صحنه آمدند تا به دولت امریکا علام کنند که دچار اشتباه محاسبه نشود زیرا مردم در صحنه هستند.


ایشان افزودند: پیام ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن، به همه مسئولان و زحمت کشان اداره امور داخلی و خارجی کشور، این بود که ملت ایران ایستاده است و مسئولان نباید در مواجهه با دشمن، احساس ضعف کنند.


رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأکید های مکرر قبلی خود مبنی بر اینکه موضوع هسته ای، بهانه ای بیش نیست، خاطرنشان کردند: اگر روزی بر فرض محال هم، موضوع هسته ای مطابق خواسته امریکا، حل شود، امریکاییها مسائل دیگر را پیش خواهند کشید، و اکنون نیز همه شاهد هستند که سخنگویان دولت امریکا از موضوعات حقوق بشر و توانایی موشکی و دفاعی ایران، سخن به میان می آورند.


حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: آیا امریکاییها واقعاً خجالت نمی کشند که نام حقوق بشر را می آورند زیرا هرکسی که در دنیا مدعی حقوق بشر باشد، امریکاییها با این همه فضاحت، نباید حتی اسم حقوق بشر را بر زبان بیاورند.


ایشان با اشاره به اقدامات خلاف حقوق بشر امریکا از جمله در زندان های گوانتانامو، و ابوغریب، کمک به تروریست های معروف جهان، و عهد شکنی ها و دروغ گویی ها افزودند: امریکاییها با این پرونده قطور و سیاه، باید از آوردن نام حقوق بشر، دچار شرم و حیاء شوند اما همچنان وقیحانه مدعی حقوق بشر هستند.


رهبر انقلاب اسلامی درخصوص مذاکرات هسته ای خاطرنشان کردند: کاری که وزارت امور خارجه و مسئولان دولتی درخصوص مذاکرات هسته ای آغاز کرده اند ادامه پیدا خواهد کرد و ایران نقض کننده کاری که شروع کرده است، نخواهد بود اما همه بدانند که دشمنی آمریکا با اصل انقلاب اسلامی و اسلام است و این دشمنی، با مذاکرات پایان نخواهد یافت.


حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: تنها راه علاج این دشمنی تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی و مستحکم تر کردن ساخت درونی کشور است.


ایشان با اشاره به ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی در آینده بسیار نزدیک، افزودند: راه حل مشکلات کشور، اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تکیه به درون و چشم ندوختن به بیرون است.


رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به ثروتهای کم نظیرِ طبیعی و انسانی کشور بویژه ذخایر فراوان نفت و گاز و نیاز دنیا به ایران، خاطرنشان کردند: همه دیدند که کشورهای خارجی با مشاهده یک لبخند در ایران، برای حضور در کشور هجوم آوردند ، بنابراین امریکاییها نمی توانند برای همیشه برروی لجبازی خود مقاومت کنند و اگر ما بر توان خود تکیه کنیم، استقامت آنها در هم خواهد شکست.


حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: تا وقتی که چشم ما به دست دیگران یا به کاهش تحریم ها و یا اظهارات مقامات امریکایی دوخته شده باشد، به جایی نخواهیم رسید.


ایشان گفتند: من اصرار دارم که مسئولان به نیروی داخلی تکیه و به مردم اعتماد کنند تا این سرچشمه فیاض و تمام نشدنی در داخل، خروشان و فروزان و جوشان شود.


رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اگر این کار انجام شود، قطعاً همه درهای بسته باز خواهد شد و باید در همین مسیر حرکت و عمل کرد.


حضرت آیت الله خامنه ای در پایان گفتند: به توفیق الهی اهداف امریکا و استکبار جهانی نسبت به ملت ایران و نظام اسلامی شکست خواهد خورد و این ملت پیروزی خود را در مقابل چشم بدخواهان، جشن خواهد گرفت.

 

پ.ن: لطفا ببینید این وعده ی صادق الهی(کلیک) را


+ تاریخ دوشنبه 92/11/28ساعت 5:50 عصر نویسنده طهورا | نظر

اینکه وزیر امورخارجه آمریکا گفته برای برداشته شدنِ تحریم ها،مسائل دیگری غیر از مسئله ی هسته ای وجود دارد،مثل حقوق بشر و بحث تروریست،شما یاد چی می افتید و چه حدس هایی می زنید؟

ما پای یک معامله ی برد-برد نشسته ایم؟

این میز مذاکرات است یا سرِ گردنه ی باج گیری؟

حالا که چرخ سانتری فیوژ ها نمی چرخد،چرخ صنعت و اقتصادِ ما سرعت بیشتری گرفته؟

یا چرخِ پیشروی آمریکا در بی ادبی و پرروگری و دخالت؟

ما ملتی هستیم که چماق تحریم را بالای سرمان بگیرند و مرتب بگویند بتمرگ!؟

پس چرا توی دهان استبداد شاه کوبیدیم؟

چرا هشت سال،بدن بهترین جوان های مملکت را راهی کردیم که تکه تکه هایش هم، سنگر انقلاب و مملکت شود؟

چرا برای امام حسین ع محکم به سینه می کوبیم؟

چرا نفس بعضی پدر ها سخت بالا می آید و خس خس می کند؟

چرا مادر شهیدی توی روستای های دور افتاده،خبر از تنها فرزندی که همه ی دار و ندارش بوده، ندارد؟

چرا ما پای روضه های امام حسین فکرِ بکرِ مذاکره با شمر و ابن سعد به ذهنمان خطور نمی کند،بلکه آب را به روی بهترین خلق خدا باز کنند و خونی هدر نشود!؟

خونی هدر شده؟ جانیِ تلف شده؟ آن هشت سال؟آن سه روز؟ آن مبارزات؟

پس شهادت و ایثار یعنی چه؟هیات من الذله یعنی چه؟ دست ردِ حضرت عباس به امان نامه یعنی چه؟ ما اهل کوفه نیستیم یعنی چه؟ ما تا آخرین نفس ایستاده ایم برای اینکه آقایمان بیاید یعنی چه؟

ما فرزندانِ رمضانیم و مقتدایمان علی ع یعنی چه؟ قاعده ی نفی سبیل یعنی چه؟ ان تنصر الله یعنی چه؟ یثبت اقدامکم مال چه زمانی ست؟

برای بار هزارم آقا می گویند چشمتان پای میز مذاکرات نباشد و به توان داخلی توجه کنید و همچنان آمریکا مثل لات های بی سر و پا عربده کشی می کند که: هفته ی بعد خواستی از این کوچه ی "معاملات با جهان" بگذری،شیتیلِ جدید رو بذار رو میز و بعد رد شو........

دستِ پُر هم بالاخره یک روز جلوی هر زورگیری خالی می شود،اما مشتِ گره کرده، همیشه پابرجاست!

ما هزار امتیاز هم بدهیم،سناریوی اعتماد سازی باز هم به چشم آمریکا،ناقص میاید.کسی هست که نداند این ها جز نابودی ما به چیز دیگری راضی نمی شوند؟

و فقط زمانی اعتمادشان جلب است که ایران را بکنند جزیره ی ثبات و یک محمد رضا شاه به تمام معنا نوکر که حتی قلدری رضا خان هم ندارد را مبصرِ جیره بگیرِ خودشان بکنند تا این جزیره ی ثبات را خفه و خاموش نگه دارد.

آنوقت فرش های قرمزی پهن بشود که هر چند وقت یکبار،یک مقام اسرائیلی،قدم رنجه کند و تیک رضایتش را پای کارنامه ی آمریکا مُهر بزند.

آن وقت لابد اعتماد دنیا جلب است که نه بمب هسته ای وجود دارد نه تروریستی نه حقوقی از نوعِ بشر،ضایع می شود........

 

پ.ن: لطفا ببیند این را

و این دوتا را (قسمت یک و دو)


+ تاریخ پنج شنبه 92/11/24ساعت 9:51 عصر نویسنده طهورا | نظر

بهمنِ پیش دانشگاهی،برف می بارید.یک برفِ درست و حسابی.من باید عربی می خواندم و دم به دقیقه از لبِ پنجره آویزان نمی شدم.پس عربی نخواندم و هی نوشتم که دلم برف و برف بازی می خواهد.گذاشتم فکرم برود لبِ پنجره و حتی بعد از آویزان شدن،خودش را پرت کند پایین و با صورت توی برف ها چال شود.

صبح،شال و کلاه کردم تا توی مدرسه،برف بازی خیالی ام واقعی شود و این دفعه جزوه های عربی،روی نیمکت های سبز، انتظارِم را بکشد.شد آنچه باید می شد.با یک دلِ در هال جلز ولز پریدم بین برف ها و......

آسمانِ بهمنِ 92 خشک تر از این حرف هاست.تنها بهانه برای آویزان شدن از پنجره،غروب خورشید است.خورشید غروب می کند و آسمان نارنجی می شود.بعد سیاهی شب شاید حواسِ ما را ازتیرگی آلودگی پرت کند.

بالاخره حواس پرتی هم یک گونه نعمتی ست.هرچند،چند روز است که بدجوری حواس من به خانم محیط زیست،جمع است.تقصیرِ خودشان هم می باشد.چون اکوی صدایشان از سال های پیش که بدددددجوری برای هوای آلوده ی کشور و تهران دل می سوزاندند و تعجب می کردند که آیا واقععععععا! راهی برای مبارزه با هوای آلوده نیست،حالا مدام به گوشم می خورد.

خب آیا واقعا راهی نیست که آسمانِ ما یک مقداری خوش رنگ تر شود؟

البته مسئله اصلی آسمان نیست.

خیلی وقت ها که ترافیک است،فکر می کنم کاش می شد زد دنده هوایی و پرواز کرد.یا وقتی دلم گرفته،دوست دارم بال داشته باشم و بپرم.اما همان طور که گفتم مسئله ی اصلی آسمان نیست.بر فرض که بال باشد و آسمان هم در اختیارِ ما.خب آن بالا هم ترافیک می شود،آن بالا هم ویراژ می دهیم،آن بالا هم فاصله و دوری هست،آن بالا هم از یک جای بالاتر،پایین به نظر می رسد.خلاصه که آسمان هم بدهند به ما،همان گُلی را به سرش می زنیم که به سرِ زمین زدیم.همان طور که وقتی مسئول محیط زیست باشیم،همان گلی را به سرش می زنیم که زمان قبل از مسئولیت می زدیم.

شاید کلا ما علاقه داریم که به سر رسانه ها و مطبوعات گُل بزنیم.اگرچه این حرفم اشاره ی مستقیم به خانمِ محیط زیست دارد اما اشاره ی کلی و اصلیش به خودم و خودمان است.جمله کردنِ دل بخواهمان و تئوریزه کردنِ نتوانستن هایمان،ساده تر از ساختن خودمان است.ساختنی که شاید تا سال های سال مطبوعاتی نشود،کسی متوجهش نباشد و قد رساندنِ آسمان به زمین،به چشم ها و گوش ها،پیغام جل الخالق را القا نکند.

اما کارستان است.کارستانی در حد روشن تر شدنِ هوای فکر و عمل که اگر تیره بماند،بیشتر از هوای سیاهِ تهران،آدم کُش می شود.

پلی گفته بود تلسکوپش را پس داده و بی خیال نجوم هم شده.چون روی همین زمین،چیزهایی هست که باید شیشه ی عینکمان را تمییز کنیم و ببینیم.من هم موافقم و از ابتدا بی خیال نجوم بودم.فیزیک را هم برخلاف دیگرانی که به عشق نجوم واردش شدند،بابت عینک دقیقش برای سرک کشی به همین زمین و ذره ها دوست داشتم.

به خانمِ محیط زیست هم پیشنهاد می کنم تلسکوپش را پس دهد و به جای رصد کردن اشکالات دیگرانی که از نظرش خیلی دور هستند و صد درجه با ایشان تفاوت دارند،یک عینکی بخرد و بزند که......

بقیه اش با خودشان.اصلا من به خانم محیط زیست چه کار دارم؟

فقط دلم می خواهد حال آسمان خوب شود،نوه های من هم تجربه ای از نشستن برف های پُر و پیمان روی زمین مدرسه شان داشته باشند و اگر نه این شد و نه آن شد،حداقل مردم سرزمینم فقط و فقط برای خدا کار کنند.بی خیال تریبون ها شوند،جنس حرف زدنشان چه وقتی توی گود هستند و چه وقتی بیرون گود اند،یکی باشد و هوای این سرزمین و هوای انقلاب را،نه کودکِ دلبندشان بدانند که فقط نسخه ی دلسوزی برایش بپیچند،نه فرزند خوانده ای که با لطف و منت،برایش کار کنند،نه ملک شخصی که چهار دیواری اش اختیاری است و همش در حال طلب کردنِ ما بقی سهمشان باشند.

دوست دارم زمان نوه های من،تعداد خادم ها،بیشتر از شهروندها باشد،و مفهومِ مسئولیت از ژستِ مقام،پررنگ تر شود.

بهمن 92 هم آمد.فکر می کنم اگر آقا بخواهند دوباره نقاط ضعف و قوتِ چندین سالِ بعد از انقلاب را بگویند،باز نام ببرند که اگرچه ما پیشرفت های علمی خوبی داشتیم اما تزکیه،مقدم تر است بر علم.تزکیه ای که شاید برای همه مان،کمرنگ بوده.....

بهمن 92 آمده و احساس می کنم در جهت تزکیه ی خودم،قدم درستی بر نداشتم و حتی شاید از سال قبل هم اوضاعم خراب تر است.در طول سال،پای تلسکوپ بودم و مشغول تحلیل!

پای خودم و کارهایم که رسیده،عینکم را گذاشتم زمین تا توی تاری نگاه،همه چی در هم و برهم شود و توجیه هایم به کمبودهایم بچربد.خلاصه که وضع آسمانِ دلم اصلا خوب نیست.شاید یک غروبِ آلوده.اما با آنکه روحِ من کم سال است و این هوای آلوده ممکن است به کشتنش دهد،ترجیح می دهم برخلافِ راهکارِِ خانم محیط زیست،مهاجرت نکنم و پای دلم بایستم.باشد که اوضاع به سامان گردد.


+ تاریخ دوشنبه 92/11/7ساعت 7:43 عصر نویسنده طهورا | نظر