یک دست
که عضلاتش مردانه گره خورده و سر انگشت هایش برای یتیم نوازی ساخته شده
می رود روی سینه ای که حکمت درون عمق آن می جوشد
و بعد چهره ی پرجذبه شان
که تکیه گاه تمام عالم است،
می شکفد
لب های علی(ع)،
که خطبه های شگفت می خوانند
حالا از هم باز می شوند تا تمام شوق برای دنیا معنا شود:
"شُوقاً الی رُویَتِه...."
رد غربت محو می شود روی صورت شیعه وقتی چهره ی امیرالمومنین (ع) به شوقِ دیدنِ مهدی فاطمه (عج) اش باز می شود
مدام تصور می کنم شما را که عظمت دستتان روی دلنشینی قلبتان قرار می گیرد و توی چشم هاتان،
شوقی به عمقِ انتظار جریان دارد.
دست ارادتِ ما هم روی محبتِ درون قلبهامان است
چشممان هم پراز حلقه های شفافِ انتظار،
حالا شوقی وصف نشدنی دارد تبریکِ امامتِ امام حاضر......
پ.ن: "داخل واژه ی صبح
صبح خواهد شد"