سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

مثل خواب های ترسناک که هرچه جیغ می کشی صدا از گلویت بیرون نمی آید،

بیداری های غمناکی هم هست که هر چه حرفی می زنی انگار کلمه هایت به مقصد نمی رسند و اثر نمی کنند.

توی خواب ها کسی از جیغِ بی صدایت تعجب نمی کند،

توی بیداری هم کسی نگران حرف هایی که زده ای و حالا روی زمین ریخته،نمی شود.

(می دانی که؟ حرف ها مثل "ماهی" هستند. وقتی از تُنگِ دل من بیرون آمدند،باید به دریایِ دل تو بیفتند.اگر ولشان کنی،روی زمین افتادنشان،همان مردن است!)

خلاصه این چیزی که از دلت کنده می شود و یک بار با هول و وحشتِ جیغ می ریزد بیرون،یک بار هم با شوق و حوصله ی کلمات،جمله جمله می شود؛

راهی به گوش و دل کسی ندارد،

چه توی خواب،چه توی بیداری.

حالا این وسط فکر کن تو انقدر امیدوار باشی که توقع کنی کسی صدای سکوت های تلخت را هم بشنود یا لبخند راضی شان را ببیند،یا حتی انتظارِ بی قرارشان را بفهمد....

 

توی این زمانه ای که صدا به صدا نمی رسد،

کسی پای دردِ دل سکوت ها خواهد نشست؟


+ تاریخ یکشنبه 92/5/20ساعت 9:23 عصر نویسنده طهورا | نظر