سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

توی این تابستانی که همش هوا گرم بود،توی این تابستانی که همش مجبور بودیم به بادِ کولر اکتفا نکنیم و خودمان را با یک چیزی باد بزنیم،توی این تابستانی که آفتابِ زیادش همیشه از پنجره رد می شد،

توی این تابستانی که باد یا نمی وزید یا اگرهم می وزید،یک هوای داغ را از جایی به جای دیگر می برد،.....توی همچین تابستانی،یک امروز هوا خنک و یه مقداری ابری ست.

حالا توی همین یک روز،من همش سردم است و همش حوصله ندارم.

انگار که وسط پاییزهایِ کسل و گرفته باشم،هی دماغ می کشم بالا و بداخلاق تر می شوم.

به جای اینکه خنکی،هوای اطراف را برایم سبک تر کرده باشد تا بتوانم خوب این ور آن ور بجهم و کارهای عقب افتاده انجام دهم،سنگین شدم و دلم می خواهد خودم را لابه لای پتوها بپیچم.

دلم می خواهد گوله شوم.دلم می خواهد هوای پاییز توی دماغم نباشد.دلم خواب می خواهد. خواب........

تابستان جان! نکند حالت خوب نیست که خنک شدی؟ همیشه که تبِ داغ نشانه ی بد حالی نیست.یک وقت هایی ما آدم ها هم عرق سرد می ریزیم.اصلا نکند بوی ماه مهر از آن دور دورها،خودش را رسانده به تو که کُرک و پرت ریخته زمین؟

.

.

.

.

پ.ن: می دونم الان "خیلی ها" ذوق دارند بابت خنکی هوا.

که البته "بعضی" از اون "خیلی ها" برای ما خیلی عزیزند.حتی اگه روزهای ابری هوس نکنند گازش را بگیرند و بیایند پیش ما:دی

حالا منم قصد ناشکری ندارم.هوای خنک امروز هم قطعا عرقِ سردِ مریضی نیست.نسیمِ خنکی ست که داره از بین شب های قدر می گذره، چون شاید هوا هم سبک بال تر شده.....


+ تاریخ سه شنبه 92/5/8ساعت 6:36 عصر نویسنده طهورا | نظر