• وبلاگ : جان آشنا
  • يادداشت : سهراب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محد 

    به كلاس غلامي دير رسيدن/از اينكه غيبت بخوريم ترسيدن/ اما بازم ته كلاس كپيدن!/ جلوييا حلقه تو دستشون بود/ به دستاي خالي خود خنديدن!...

    :)

    پاسخ

    به به....دست چپو سمت عقب کشيدن:))))
    + دلسپرده 
    http://bayanmanavi.ir/post/27

    لطفا اين سيستم ايميلتو به راه بنداز !
    پاسخ

    باشه...دوستان! از لينک داده شده فيض ببرند.
    + محد 

    طهور!!! بي نظير بود:))))

    تو راه سلف هي آشناها رو ديدن/از آشناها حال و احوال پرسيدن!/ توي نمازخونه همش خوابيدن/ صورت خود از آشناها دزديدن!!/ مشاعره با واژه ها رو چيدن/به تيكه هاي هانيه خنديدن/ ميون راه نارنجي ها رو ديديم/بعضيا انگار اونا رو نديدن!!/ باد اومد و پرده پوشوند تخته رو/ قسمت ما شايد نبود فهميدن.../ روي زير اندازه تو جاي من خوب/ اما ميخوان امروز چمن آب بدن!/ رهرو نبوديم من و تو از اول/ كار ما شد رفتن و نرسيدن!؛)
    ادامه دارد...

    پاسخ

    يعني من يادترم اول افتادم که خواب توي نمازخونه ازکلاس درسا واجب تر بود....خدايي خيلي پيش رفت کرديم ديگه نمي خوابيم،فقط درازمي کشيم:دي......منتظر ادامه اش هم هستيم....اون قسمت نارنجي ها و پرده وتخته واقعا عاليه:)))))
    + محد 

    دوباره از غصه به ته رسيدن

    دوباره از بوفه چايي خريدن

    دوباره تو زمين چمن چريدن...!

    دوباره در ته كلاس كپيدن!

    .

    .

    بقيه شم خودت ميدوني!

    طهور! "من خسته"


    پاسخ

    براي گربه هامون جيغ کشيدن/توي راه پله ها هم سوسک ديدن/به يکي از کلاسا زودتر رسيدن؟/نه بابا! با کلاغا خوش پريدن/ به جاي "روحاني"،نسرينو ديدن/صداي خروسو بهتر شنيدن/تموم درس ها رو همش پاسيدن!/مکانيک هم نگو....خيييييلي فهميدن!/گهي کند وگهي تندتنددويدن/توي ميدون ونک دستي کشيدن/تو کارِ دست دادن،نه -رو- بوسيدن/توي فکرِ خلاصي يا رهيدن،/همه واحداشون يه جا چپيدن/هاليدي رو خداروشکر خريدن/تمام تعطيلي تو خواب خزيدن/گاهي توي کلاسا هم لميدن/جوکاي عطارچي بي مزه بودش،حالا هيچ کي نخنديد،اينا مجبورشدن، کل کلاس کرکر خنديدن....اينم از منظومه محد و طهور که همين الان درجا سرودم.فقط بعضي جاهاش سانسورشد،مجال هم نيست فغلا بيشتر از اين الان ادامه بدم.مي خوام که بقيه اشو ادامه بدي....قضيه هر تيکه رو هم نفهميدي بگو برات توضيح بدم؛)
    + ستاره 


    راست مي گي نگفته بودم !

    :)

    + ستاره 


    گفتم ... تو وبلاگ خودم !

    کم شدم ولي هستم يه مقداري برا فشار درسا يه مقداريم فشار زندگي يه مقداري هم خستگي ... نه اين جا کلا تو دنيا کمرنگ تر شدم !

    يه مدتي از زندگي مرخصي مي گرفتيم کاش !

    مي شستيم از بيرون به دنيا نگاه مي کرديم !

    به آدماش !

    به همه چي !

    کاري نمي کنم که قابل عرض باشه ... ول معطلم فعلا ! :))

    پاسخ

    نه.مرخصي نگيريم.بيايم تو زندگي.خوب نيست کم رنگ بابا. زندگي،نارنجي خوش مزه و سبز ترو تازه اش مي چسبه!
    + ستاره 

    هعي !

    چقدر چند وقته دلم همچين چيزي مي خواد !

    منتهي ،

    همه زندگي دارن واسه خودشون !

    يا ذائقه ي هيچ خوش مرامي ... خستگي هاي ما رو تحويل نمي گيره ، ديگه !


    چقدر جات خالي بود نبودي اين چند روز !

    هميشه باش رفيق هميشه !

    پاسخ

    احساس مي کنم انگار کلا پرت افتادم.پاي اين دانشگاه هم فعلا رو خرخره ي منه،نمي شه بيام درست آپ کنم.تازه من خودم يه پا چرنده ام! انقدر علافي مي چرم تااز خستگي خوابم ببره.نمي دونم چرا بروز فشار يوني به صورت خرخوني بروز نمي کنه!....نگفتي تو کجايي؟ چه مي کني؟
    + بره روشن 
    "که بيايد علف خستگي ام را بچرد"
    آماده ام براي انجام وظيفه!
    پاسخ

    آخييييييييش........:-* البته همچنان گربه ام آرزوست